kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۹۷۴۱
تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۴۰۲ - ۱۹:۳۸
روایت صدثانیه‌ای 

شب بخیر فرمانده  

 
 
 
ابوالقاسم محمدزاده
وقتی از خودم خسته می‌شوم‌، وقتی که دنیا برایم کوچک می‌شود‌، وقتی نگاهم بی‌روح از زمین بریده می‌شود، دلتنگی و تنهائی به سمتم هجوم می‌آورد، مرا در به در، به سمت کوچه‌های انزوا می‌کشاند. آن وقت به دنبال همنشینی می‌گردم تا تسلایم دهد‌، همنشینی که نفهمد خسته‌ام و وقت خستگی به او پناه می‌برم.
 راستش؛ از دوستی‌هایی که بوی نامردی می‌دهد، از چهره‌‌هایی که رنگ عوض می‌کنند و نقاب دورویی به صورت دارند می‌ترسم. 
من تنهایم و به سمت دوستی می‌روم که رفیق بی‌کلکی باشد و بی‌هیچ حاشیه و تبعاتی. اگر مرا به رفاقت قبول داشته باشی پیش تو می‌آیم، من همان بیسیم‌چی جا مانده‌ام که سمت تو می‌آیم تا بگویم؛ صبحت بخیر «محمودجان». شبت بخیر؛ فرمانده!
موضوع: شهید محمود کاوه، فرمانده لشکر ویژه شهدا